درباره وبلاگ منوی اصلی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 176237
|
سبکسری های قلم...
شاید اندکی تامل....
چهارشنبه 91 مرداد 4 :: 6:12 عصر :: نویسنده : الهه
همیشه دلم میخواسته بنویسم.... همیشه دوست داشتم بنویسم به امید این که روزی تو خواننده نوشته هایم باشی.... تا به حال هیچ گاه اسرار نوشتنم را فاش نکرده بودم... اما این بار می گویم.... می نویسم..... و باز می نویسم و می نویسم تا روزی که بیایی.... تا روزی که احساس کنم بالاخره نوشته هایم را خوانده ای..... نا امید نمیشوم... به همین سادگی نیست نازنینم! من و نا امیدی؟!.... ناامید نمیشوم چون نام تو را گذاشته ام هدف.... آخر یک روز از این سماجت خسته خواهی شد!میدانم....! می دانم آخر یک روز به این لجاجتم میخندی..... می دانم آخر روزی دست خطت را خواهم خواند که نوشته ای: از دست تو دختر!آخر تو بردی....! می دانم که پیروز می شوم.... می دانم که آخر روزی که نوشته هایم را میخوانم....عطر نامت را احساس خواهم کرد.... می دانم آخر روزی از این همه سر سختی به ستوه می آیی و می شکنی.... می شکنی عهدی را که با خودت گذاردی.... می دانم که آخر روزی احساس خواهم کرد..... می دانم که آخر روزی از نوشته هایم که توسط تو خوانده شده عطر گل یاس را استشمام خواهم کرد..... موضوع مطلب : |
||